صفحه اصلی > روابط عمومی : آینه‌های شکننده: حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی (با تحلیل 9 نمونه واقعی)

آینه‌های شکننده: حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی (با تحلیل 9 نمونه واقعی)

راهنمای جامع حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی (با تحلیل ۸ نمونه واقعی)

مقدمه: شبی که تلفن‌ها زنگ می‌زنند

تصور کنید ساعت ۱۱ شب است. شما، به عنوان مدیر برند یا روابط عمومی، در آرامش به سر می‌برید. ناگهان تلفن شما زنگ می‌خورد. یک بحران اجتماعی بزرگ در کشور شکل گرفته و نام برند شما، به شکلی پیش‌بینی‌نشده، در مرکز این طوفان قرار گرفته است. شبکه‌های اجتماعی مملو از خشم، سوال و انتظاراتی است که مستقیماً شما را هدف گرفته‌اند. در این لحظه، اعتبار برند شما، که سال‌ها برای ساختنش زحمت کشیده‌اید، مانند آینه‌ای شکننده در دستان شماست. یک حرکت اشتباه، یک کلمه نابجا یا یک سکوت پرهزینه می‌تواند آن را برای همیشه خرد کند.

حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی، دیگر یک انتخاب نیست؛ یک ضرورت بقاست. این بحران‌ها، برخلاف مشکلات داخلی سازمان (مانند نقص فنی محصول)، از خارج سازمان نشأت می‌گیرند، به شدت احساسی هستند و با سرعتی باورنکردنی منتشر می‌شوند. در چنین شرایطی، تصمیم‌گیری بر اساس حدس و گمان، مانند راه رفتن در تاریکی مطلق است و مستقیماً بر حفظ اعتبار برند شما تأثیر می‌گذارد.

اما برندهایی وجود دارند که نه تنها از این طوفان‌ها جان سالم به در برده‌اند، بلکه با تصمیمات هوشمندانه، پیوند خود با مخاطبان را عمیق‌تر کرده‌اند. راز آن‌ها چه بود؟ آن‌ها به جای واکنش احساسی، به صدای جامعه گوش دادند.

در این مقاله جامع، ما به قلب داستان‌های واقعی برندهای بزرگی چون نایکی، کوکاکولا، Airbnb و دیگران سفر می‌کنیم تا ببینیم چگونه انتخاب‌هایشان سرنوشت آن‌ها را رقم زد. این یک راهنمای عملی برای مدیریت بحران برند است که به شما نشان می‌دهد نقش سوشال لیسنینگ در مدیریت بحران چگونه می‌تواند از شکست یک تراژدی و از موفقیت، یک الگو بسازد و به حفظ اعتبار برند شما در سخت‌ترین شرایط کمک کند.

یک بحران، دو انتخاب: داستان کوکاکولا و Airbnb در جنگ اوکراین

هیچ رویدادی مانند یک بحران ژئوپلیتیک نمی‌تواند ماهیت واقعی یک برند را آشکار کند و نمی‌تواند استراتژی یک شرکت برای حفظ اعتبار برند را به چالش بکشد. با شروع جنگ اوکراین، برندهای جهانی با یک انتخاب اخلاقی و تجاری بزرگ روبرو شدند. واکنش دو غول جهانی، کوکاکولا و Airbnb، به یک نمونه موفق مدیریت بحران برند و یک نمونه عبرت‌آموز تبدیل شد.

کوکاکولا: انتخابی که طوفان به پا کرد

  • زمینه بحران: در روزهای ابتدایی جنگ، فشار افکار عمومی جهانی بر برندها برای خروج از بازار روسیه به سرعت در حال افزایش بود. جامعه انتظار داشت برندهای بزرگ موضعی شفاف و انسانی اتخاذ کنند.

  • تصمیم برند: در حالی که رقیب اصلی‌اش پپسی و برندهای دیگری مانند مک‌دونالد فعالیت خود را به حالت تعلیق درآوردند، کوکاکولا در ابتدا اعلام کرد که به فعالیت خود در روسیه ادامه خواهد داد. این تصمیم، که احتمالاً با محاسبات تجاری گرفته شده بود، در فضای به شدت احساسی آن روزها، به بی‌تفاوتی نسبت به یک فاجعه انسانی تعبیر شد.

  • پیامدها: این انتخاب، مانند جرقه‌ای در انبار باروت عمل کرد. کمپین جهانی #BoycottCocaCola به سرعت در توییتر و دیگر شبکه‌های اجتماعی وایرال شد. تصاویر دور ریختن بطری‌های کوکاکولا و فراخوان برای تحریم این برند، به تیتر رسانه‌ها تبدیل شد. فشار افکار عمومی آن‌قدر ویرانگر بود که کوکاکولا سرانجام مجبور به عقب‌نشینی و تعلیق فعالیت‌هایش شد. اما این واکنش دیرهنگام، دیگر فایده‌ای نداشت. آسیب به اعتبار برند وارد شده بود و کوکاکولا به عنوان برندی که سود را به ارزش‌های انسانی ترجیح می‌دهد، در ذهن بسیاری حک شد.

  • درس کلیدی: در بحران‌های اجتماعی بزرگ، نادیده گرفتن انتظار شفاف جامعه می‌تواند به سرعت به یک فاجعه برای اعتبار برند تبدیل شود. ابزارهای  سوشال مدیا لیسنینگ می‌توانستند حجم و شدت احساسات منفی در حال شکل‌گیری را به مدیران کوکاکولا هشدار دهند و به آن‌ها کمک کنند تا قبل از گرفتن یک تصمیم پرهزینه، نبض جامعه را بسنجند.

Airbnb: اقدامی که به دل‌ها نشست

  • تصمیم برند: Airbnb به جای تمرکز بر محاسبات تجاری، به صدای جامعه گوش داد. آن‌ها نیاز اصلی و فوری مردم آسیب‌دیده را شناسایی کردند: نیاز به سرپناه. این برند با یک حرکت خلاقانه و انسانی، پلتفرم خود را به ابزاری برای کمک‌رسانی تبدیل کرد. آن‌ها برنامه «اسکان رایگان ۱۰۰,۰۰۰ پناهنده اوکراینی» را راه‌اندازی کردند و از مردم سراسر جهان خواستند تا خانه‌هایی را در اوکراین به صورت نمادین رزرو کنند تا کمک مالی مستقیم به دست صاحبان آن خانه‌ها برسد.

  • پیامدها: این اقدام، تحسین جهانی را برانگیخت. Airbnb نه تنها به عنوان یک شرکت مسئولیت‌پذیر، بلکه به عنوان یک پلتفرم انسانی که می‌تواند در سخت‌ترین شرایط، ارتباطی واقعی میان انسان‌ها برقرار کند، شناخته شد. این حرکت، یک نمونه موفق مدیریت بحران برند بود که بحران را به فرصتی برای تقویت ارزش‌های بنیادین برند تبدیل کرد. آن‌ها با یک اقدام عملی، نشان دادند که در کنار جامعه ایستاده‌اند.

  • درس کلیدی:  حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی همیشه به معنای موضع‌گیری سیاسی نیست؛ گاهی به معنای پیدا کردن یک راه حل انسانی و خلاقانه است که با هویت برند شما همخوانی داشته باشد. Airbnb با پایش گفتگوها، نیاز واقعی را کشف کرد و راهکاری ارائه داد که دقیقاً در راستای مأموریت اصلی برندش یعنی «تعلق داشتن به هر کجا» بود.

حفظ اعتبار برند در بحران‌های اجتماعی - واکنش‌های مختلف در بحران نتایج بسیار متفاوتی دارد. سمت راست تصویر گلدانی سالم است که گیاهی سرحال و شاداب و سبز را نشان میدهد و بک گراند نور خورشید و سبزی طبیعت دیده میشود، در سمت چپ گلدانی شکسته و گیاهی پژمرده و خشک شده با بک گرانی نسبتا تیره

استراتژی شجاعت: حفظ اعتبار برند از طریق موضع‌گیری شفاف

برخی برندها هویت خود را با ارزش‌های اجتماعی مشخصی مانند عدالت، برابری یا حفظ محیط زیست گره زده‌اند. برای این برندها، سکوت در بحران‌های مرتبط، می‌تواند به معنای خیانت به اصولی باشد که سال‌ها سنگ بنای ارتباطشان با مخاطب بوده است. نایکی و بن اند جریز، دو نمونه برجسته از این رویکرد هستند که نشان دادند موضع‌گیری شفاف، اگرچه پرریسک، اما می‌تواند پیوند برند با جامعه هدفش را به سطحی عمیق‌تر و معنادارتر برساند.

نایکی: قماری به نام کالین کپرنیک

  • زمینه بحران: جنبش «جان سیاه‌پوستان مهم است» (Black Lives Matter) و اعتراضات علیه خشونت پلیس و نژادپرستی در آمریکا، جامعه را به شدت دوقطبی کرده بود. کالین کپرنیک، بازیکن فوتبال آمریکایی، با زانو زدن هنگام پخش سرود ملی به نماد این اعتراضات تبدیل شده بود؛ حرکتی که برای عده‌ای توهین‌آمیز و برای عده‌ای دیگر شجاعانه بود.

  • تصمیم برند: در چنین فضای ملتهبی، نایکی دست به یک قمار بزرگ زد. آن‌ها کالین کپرنیک را به عنوان چهره اصلی کمپین سی‌امین سالگرد شعار نمادین خود «Just Do It» انتخاب کردند. شعار کمپین، خود گویای همه چیز بود: «به چیزی باور داشته باش. حتی اگر به معنای فدا کردن همه چیز باشد.»

  • پیامدها: واکنش‌ها فوری و شدید بود. عده‌ای با هشتگ #BoycottNike کفش‌های خود را آتش زدند و سهام شرکت در کوتاه‌مدت سقوط کرد. اما نایکی مخاطب هدف خود را به درستی می‌شناخت. این حرکت، وفاداری نسل جوان و مشتریانی که به عدالت اجتماعی اهمیت می‌دادند را به شدت افزایش داد. فروش آنلاین نایکی ۳۱ درصد رشد کرد و ارزش برند آن‌ها در نهایت حدود ۶ میلیارد دلار افزایش یافت.

  • درس کلیدی: اگر ارزش‌های برند شما با یک موضوع اجتماعی گره خورده است، موضع‌گیری شفاف و شجاعانه می‌تواند وفاداری عمیق‌تری ایجاد کند. مدیریت بحران برند در اینجا به معنای پذیرش ریسک از دست دادن بخشی از مشتریان برای تقویت ارتباط با مخاطبان اصلی بود. این تصمیم بدون تحلیل دقیق داده‌ها و شناخت عمیق احساسات مخاطبان هدف، می‌توانست به یک شکست کامل منجر شود.

Ben & Jerry’s: فراتر از یک بیانیه

این برند بستنی همواره به فعالیت‌های اجتماعی‌اش مشهور بوده است. در جریان همان اعتراضات، آن‌ها فراتر از یک بیانیه حمایتی کلیشه‌ای رفتند و با انتشار مقاله‌ای با عنوان صریح «ما باید برتری سفیدپوستان را از بین ببریم»، به ریشه‌های نژادپرستی سیستماتیک پرداختند. این موضع‌گیری تند و مستقیم، اعتبار آن‌ها را به عنوان یک برند فعال اجتماعی تثبیت کرد و نشان داد که حمایت آن‌ها از عدالت، یک تاکتیک بازاریابی نیست، بلکه بخشی از DNA برندشان است.

حفظ اعتبار برند و مدیریت بحران‌های اجتماعی

مدیریت بحران جهانی کرونا: شفافیت و همدلی در برابر عدم قطعیت

بحران کرونا یک  مدیریت بحران اجتماعی  در مقیاس جهانی بود. در این بحران، اضطراب اصلی مردم «عدم قطعیت» بود. برندهایی که توانستند شفافیت و همدلی را جایگزین این عدم قطعیت کنند، موفق شدند.

IKEA و Lufthansa: پاسخ به نیازهای واقعی

  • چالش: با تعطیلی فروشگاه‌ها، لغو پروازها و اختلال در زنجیره تأمین، مشتریان سردرگم و نگران بودند. سوالات بی‌پاسخ در شبکه‌های اجتماعی تلنبار می‌شد.

  • راهکار هوشمندانه: هر دو برند IKEA و Lufthansa با استفاده از پایش و رصد شبکه‌های اجتماعی، متوجه شدند که نیاز اصلی کاربران، نه تخفیف و تبلیغات، بلکه «اطلاعات شفاف» و «حس همدلی» است.

    • IKEA با تولید محتوای همدلانه مانند کمپین «در خانه بمانید» و اطلاع‌رسانی شفاف درباره وضعیت موجودی کالاها و تأخیرها، توانست ارتباط انسانی خود را با مشتریان حفظ کند.

    • Lufthansa استراتژی محتوایی خود را کاملاً تغییر داد و به جای پیام‌های تبلیغاتی، به پاسخگویی به سوالات پرتکرار مسافران درباره پروازهای لغوشده و قوانین جدید سفر پرداخت.

  • درس کلیدی: در بحران‌های فراگیر، گوش دادن به دغدغه‌های واقعی کاربران و پاسخگویی شفاف به آن‌ها، بهترین راه برای حفظ اعتبار برند است. نقش سوشال لیسنینگ در مدیریت بحران اینجا مشخص می‌شود: کشف نیازهای پنهان کاربران از دل هزاران گفتگو و تنظیم استراتژی ارتباطی بر اساس آن.

درس‌هایی از خاورمیانه و ایران: وقتی بهترین نیت‌ها به فاجعه ختم می‌شود

مدیریت بحران اجتماعی و تلاش برای حفظ اعتبار برند  بدون درک عمیق از زمینه فرهنگی و روانی جامعه، مانند ناوبری در دریای طوفانی بدون قطب‌نماست.

  • برندهای خاورمیانه: برندهایی مانند Aramex در بحران‌های جنگی منطقه با اطلاع‌رسانی مداوم درباره مسیرهای فعال و پاسخگویی سریع، و برند Almarai در بحران‌های اقتصادی با اجرای کمپین‌های مسئولیت اجتماعی، توانستند اعتماد مشتریان را در شرایط بسیار دشوار حفظ کنند.

  • برندهای ایران: در حالی که برندهای منطقه با پاسخگویی شفاف و اقدامات مسئولانه توانسته‌اند از برخی بحران‌های اجتماعی عبور کنند، فضای ایران پیچیدگی‌های منحصربه‌فرد خود را دارد.

در سال‌های اخیر، به خصوص در جریان تنش‌های نظامی و جنگ 12 روزه، شاهد بودیم که برخی برندهای ایرانی با وجود نیت‌های مثبت، پیام‌هایی منتشر کردند که نه تنها با فضای روانی جامعه همخوانی نداشت، بلکه به اعتبارشان آسیب جدی زد. ریشه این اشتباهات در یک شکاف ادراکی عمیق میان برند و جامعه نهفته بود.

نمونه اول: خودستایی در میانه بحران خدمت‌رسانی

تصور کنید یک نهاد خدماتی بزرگ، مثلا یک بانک، در اوج تنش‌ها و نگرانی‌های عمومی دچار اختلال فنی گسترده و فلج‌کننده می‌شود و شایعه هک شدن آن قوت می‌گیرد. مشتریان نگران و سردرگم، منتظر یک پیام شفاف، یک عذرخواهی صریح و یک نقشه راه برای حل مشکل هستند.

اما در عوض، بیانیه‌ای صادر می‌شود که در آن، این اختلال نه یک ضعف، بلکه نشانه‌ای از «موفقیت و قدرت» آن نهاد تلقی شده و با این منطق توجیه می‌شود که «چون ما بسیار خوب بودیم، مورد حمله قرار گرفتیم». در پایان نیز با عبارتی معنوی، مسئولیت از دوش مدیران برداشته می‌شود.

نتیجه؟ خشمی دوچندان. مشتریانی که نه تنها با مشکل فنی دست و پنجه نرم می‌کردند، بلکه حالا با حسی از نادیده گرفته شدن، فرافکنی و حتی تمسخر روبرو بودند. این پیام، نماد کامل «لحن ناشناسی» یا Tone-deafness بود؛ یعنی ناتوانی در درک و هماهنگی با حالت احساسی مخاطب.

نمونه دوم: همدلی یا سوءاستفاده فرصت‌طلبانه؟

در مثالی دیگر، برندی تلاش می‌کند تا در میانه یک حادثه تلخ، تصویری همدلانه از خود به نمایش بگذارد. انتشار تصویری از یک قهرمان خسته در صحنه حادثه (مانند یک آتش‌نشان) به همراه محصول آن برند و یک کپشن صمیمانه اما نابجا مانند «نوش جان»، به سرعت به ضد خود تبدیل می‌شود.

جامعه این اقدام را نه همدلی، بلکه نوعی سوءاستفاده فرصت‌طلبانه از یک تراژدی برای تبلیغ محصول تلقی می‌کند. حتی خود آن قهرمان نیز از این حرکت ابراز نارضایتی می‌کند و اعتبار برند به جای تقویت، خدشه‌دار می‌شود. این نشان می‌دهد که همدلی باید واقعی و بدون هیچ شائبه تبلیغاتی باشد تا به قلب مخاطب بنشیند.

ریشه این اشتباهات کجاست؟ نشنیدن صدای واقعی جامعه

ریشه تمام این اشتباهات پرهزینه در یک کلمه خلاصه می‌شود:  نشنیدن! این برندها به جای درک دمای واقعی جامعه و احساسات غالب (که ترکیبی از ترس، خشم، نگرانی یا همدلی بود)، از اتاق‌های فکر ایزوله خود به دنیای بیرون نگاه کردند و بر اساس فرضیات خود عمل نمودند.

اینجاست که ابزاری مانند  دیتاک از یک «ابزار بازاریابی» به یک «قطب‌نمای استراتژیک» تبدیل می‌شود. سوشال لیسنینگ  به برندها اجازه می‌دهد تا قبل از فشردن دکمه «انتشار»، نبض جامعه را بگیرند، لحن گفتگوها را تحلیل کنند، کلمات کلیدی حساس را شناسایی کرده و بفهمند که پیامشان در زمینه فرهنگی و احساسی آن لحظه خاص، چگونه دریافت خواهد شد. این شنیدن آگاهانه، مرز باریک میان ساختن اعتبار و تخریب آن است.

نمونه موفق ایرانی: وقتی یک برند ایرانی به بخشی از راه‌حل تبدیل می‌شود

در میان این اشتباهات محاسباتی، نمونه‌های درخشانی از مدیریت بحران هوشمندانه و انسانی نیز وجود داشت. یک نمونه برجسته، اقدام یک پلتفرم شناخته‌شده رزرو اقامتگاه بود. این برند با درک سریع وضعیت اضطراری و نگرانی عمیق شهروندان، زیرساخت خود را برای ارائه اقامتگاه رایگان به هم‌وطنانی که در مناطق پرخطر ساکن بودند یا خانه‌هایشان آسیب دیده بود، به کار گرفت.

راز موفقیت این حرکت در اصالت و کارایی آن نهفته بود. این برند به جای انتشار یک بیانیه کلیشه‌ای یا تلاشی برای تبلیغ، یک نیاز واقعی و فوری را شناسایی کرد و با اقدامی ملموس به آن پاسخ داد. این حرکت، که یادآور استراتژی جهانی و موفق Airbnb بود، نشان داد که بهترین راه برای حفظ اعتبار برند در شرایط بحرانی، تبدیل شدن به بخشی از راه‌حل است، نه یک ناظر بیرونی. این اقدام نه تنها تحسین کاربران در شبکه‌های اجتماعی را به همراه داشت، بلکه تصویری قدرتمند از یک برند مسئولیت‌پذیر و همدل را در ذهن جامعه حک کرد که ارزش آن از هر کمپین تبلیغاتی دیگری بالاتر بود.

زمینه فرهنگی و تأثیر آن بر حفظ اعتبار برند (درس‌هایی از ایران)

 الگوی مشترک در پس این داستان‌ها: نقش حیاتی سوشال لیسنینگ در مدیریت بحران

چرا Airbnb موفق شد و کوکاکولا شکست خورد؟ چرا نایکی از یک قمار سربلند بیرون آمد؟ پاسخ در یک کلمه خلاصه می‌شود:  شنیدن!

سوشال لیسنینگ (Social Listening) یا شنیدن صدای شبکه‌های اجتماعی، فرآیند پایش و تحلیل گفتگوهای آنلاین کاربران درباره یک برند، یک موضوع یا یک بحران است. این ابزار، چشم و گوش برند شما برای حفظ اعتبار برند در میانه طوفان است.

  • سیستم هشدار سریع: ابزاری مانند دیتاک می‌توانست به کوکاکولا درباره شکل‌گیری موج اولیه هشتگ بایکوت هشدار دهد و به مدیران این فرصت را بدهد که قبل از انفجار بحران، در تصمیم خود تجدیدنظر کنند.

  • درک عمیق احساسات: نایکی با تحلیل احساسات مخاطبان هدف خود می‌دانست که این موضع‌گیری، اگرچه بخشی از جامعه را خشمگین می‌کند، اما هسته اصلی مشتریانش را وفادارتر خواهد کرد. تحلیل احساسات کاربران به شما کمک می‌کند تا بفهمید پیام شما چگونه دریافت خواهد شد.

  • کشف نیازهای پنهان: Airbnb با پایش گفتگوها، فراتر از مشکل اصلی (جنگ) رفت و نیاز ثانویه (سرپناه) را کشف کرد. این همان جایی است که یک برند می‌تواند از تهدید، فرصت بسازد.

  • تنظیم لحن و پیام: سوشال لیسنینگ به شما کمک می‌کند تا از اشتباهات برندهای ایرانی که لحن نامتناسبی داشتند، جلوگیری کنید. شما با تحلیل گفتگوهای واقعی مردم، می‌توانید لحن، زمان و محتوای پیام خود را با فضای روانی جامعه هماهنگ کنید.

حفظ اعتبار برند در دنیای امروز، بدون مجهز بودن به ابزارهای سوشال مدیا لیسنینگ تقریباً غیرممکن است.

نتیجه‌گیری: از آینه‌های شکننده تا سپرهای محافظ

اعتبار برند شما، آن آینه شکننده‌ای که در ابتدای این مقاله از آن گفتیم، نباید در مقابل بحران‌های اجتماعی بی‌دفاع باشد. داستان‌های کوکاکولا، نایکی و Airbnb به ما نشان دادند که در لحظات سرنوشت‌ساز، تفاوت میان شکست و موفقیت، در توانایی «شنیدن» و «درک کردن» نهفته است.

مدیریت بحران برند  دیگر یک فرآیند واکنشی نیست؛ یک استراتژی پیشگیرانه و هوشمندانه است که بر پایه داده‌ها بنا می‌شود. با گوش سپردن به صدای جامعه، می‌توانید نبض احساسات را بسنجید، نیازها را کشف کنید، از اشتباهات پرهزینه جلوگیری کرده و در نهایت، بحران را به فرصتی برای نمایش انسانیت و مسئولیت‌پذیری برند خود تبدیل کنید.

آینه اعتبار برند شما شکننده است، اما ابزارهایی مانند دیتاک می‌توانند به سپر محافظ شما در مسیر حفظ اعتبار برند تبدیل شوند. به جای اینکه منتظر زنگ تلفن در نیمه‌شب باشید، از امروز شروع به شنیدن کنید. زیرا در دنیای پرهیاهوی امروز، برندهایی پیروز می‌شوند که بهتر گوش می‌دهند.

برای دریافت مشاوره اختصاصی  و فعال‌سازی پایش داده‌ها برای برندتان، با تیم دیتاک در تماس باشید.

مطالعه بیشتر در:

درباره مدیریت بحران بیشتر بخوانید:

مها فیروزی

مقالات مرتبط

نقش تیم روابط عمومی در مدیریت بحران

چگونه تیم روابط عمومی می‌تواند در زمان بحران از آسیب برند جلوگیری…

سوشال لیسنینگ: سپر سازمان‌ها در مدیریت بحران

سوشال لیسنینگ؛ ابزار کلیدی برای پیشگیری، شناسایی زودهنگام و مدیریت بحران‌ها افزایش…

دیدگاهتان را بنویسید