همواره بشر در هر زمان و هر سرزمینی درگیر انواع جنگ و نزاع همچون جنگ نرم، جنگ سخت و جنگهای قومی و قبیلهای، جنگ سرد و بسیاری دیگر از اقسام جنگها بوده و هست. امروز اما دشمنها و نیروهای ضد یکدیگر در تلاشند با استفاده دشمنی در قالب جنگ شناختی یا Cognitive warfare با یکدیگر مبارزه کنند و بدون ردپایی از خود رقیب را از صحنه به در کنند.
آشنایی با جنگ شناختی (Cognitive warfare)
اما ممکن است بپرسید جنگ شناختی (Cognitive warfare) چیست؟ اصطلاح جنگ شناختی نیازمند برخی فاکتورهاست. تشریح و تفسیر در متن امنیت ملی، بصورت فرآیند اطلاعات غلط برای فرسودگی روانشناختی گیرندههای اطلاعات به طور گسترده تعریف شده است. اثرات این جنگ از طریق منابع اطلاعاتی مانند رسانه های اجتماعی، شبکه اینترنت به طور استراتژیک گسترش مییابد. جنگ شناختی، هنگامی که به طور موثر تمرین میشود، دارای ماهیت موذیانهای است و درک و واکنش معمولی ما نسبت به حوادث را مختل میکند.
حال این سوال مطرح است که چگونه دشمنان با استفاده از این نوع جنگ یکدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند و به رقبای خود آسیب وارد میکنند؟ چگونه قدرتها بدون دخالت محسوس خود این جنگ را به راه میاندازند؟ در ادامه همراه ما باشید تا بیشتر با این جنگ نوین عصرمان آشنا شوید و ابعاد وحشتناک آن را بشناسید:
گلوله های جنگ شناختی:
هدف اصلی این جنگ، نه تخریب زیرساختها، بلکه فرسایش زیرساختهای فکری یک جامعه است. این فرآیند اغلب نامرئی و تدریجی است. تصور کنید یک بحث عمومی در مورد یک موضوع اقتصادی یا اجتماعی در جریان است. در یک حالت عادی، شهروندان با دیدگاههای مختلف به گفتگو میپردازند.
اما در یک عملیات جنگ شناختی، ممکن است هزاران محتوای هماهنگ شده با هدف ایجاد تردید در منابع رسمی، تقویت روایتهای تفرقهافکنانه، یا دامن زدن به بیاعتمادی عمومی به صورت هدفمند منتشر شوند. نتیجه این فرآیند، نه لزوماً تغییر عقیده افراد، بلکه ایجاد سردرگمی، افزایش قطبیسازی جامعه، و فلج شدن توانایی تصمیمگیری جمعی است.
وقتی شهروندان دیگر ندانند به کدام منبع اطلاعاتی اعتماد کنند، آسیبپذیرترین حالت برای یک جامعه رقم خورده است. این همان اثری است که «گلولههای» جنگ شناختی بر جای میگذارند.

اهداف این نوع جنگ:
انواع جنگها را کنار هم قرار دهید و آنها را باهم مقایسه کنید. همگی در هدف و مقصود با یکدیگر اتفاق نظر دارند، از بین بردن رقیب حال با هر روشی که بهتر و موثرتر باشد. اما اهداف اصلی دشمن در این جنگ از بین رفتن اعتماد جامعه نسبت به حاکمیت، نابود کردن نیروهای اجتماعی و سرمایههای کاری کشور رقیب است.
سلاح های جنگ شناختی (Cognitive warfare):
در جنگ شناختی دشمن از چند سلاح اعتمادزدایی، ناامیدسازی جامعه، ناکارآمد نشان دادن حاکمیت، از بین بردن مشروعیت های جامعه و زیر سوال بردن اعتبار نظام و حاکمیت در راس یک کشور استفاده می کند.
درک این سلاحها یک قدم مهم است، اما قدم حیاتیتر، شناسایی ردپای آنها در میدان نبرد واقعی، یعنی فضای آنلاین است.
جنگ شناختی مدرن، یک جنگ مبتنی بر روایت است. هر کمپین اطلاعات نادرست، هر موج هماهنگ شده از یک هشتگ خاص و هر تلاش برای بیاعتبار کردن یک نهاد، یک «گفتمان» مشخص را دنبال میکند.
بنابراین، اولین گام در مقابله با این تهدید، نه مسدودسازی، بلکه تحلیل گفتمان است. ما باید قادر باشیم با استفاده از ابزارهای پیشرفته، روایتهای اصلی را شناسایی کنیم، بفهمیم کدام گرهها در شبکه در حال تقویت آن هستند و کدام بخشهای جامعه نسبت به آن آسیبپذیرترند. این همان جایی است که تحلیل دادههای اجتماعی از یک ابزار بازاریابی، به یک ابزار استراتژیک برای حفظ امنیت ملی تبدیل میشود.
مطلب مرتبط با شبکه اجتماعی: داده های شبکه های اجتماعی
میدان نبرد اصلی: تحلیل گفتمان و شکلدهی به افکار عمومی
جنگ شناختی، در نهایت، نبردی برای تسخیر «افکار عمومی» است.
اما افکار عمومی چگونه شکل میگیرد؟ از طریق «گفتمان»؛ یعنی مجموعهای از روایتها، کلمات کلیدی و ایدههایی که به صورت مداوم در مکالمات عمومی یک جامعه تکرار میشوند.اینجاست که «تحلیل گفتمان» به عنوان یک ابزار قدرتمند و ضروری وارد میدان میشود.
تحلیل گفتمان به ما کمک میکند تا با نگاهی کلان به گفتگوهای عمومی و پابلیک، ساختار این روایتها را رمزگشایی کنیم. این تحلیل به دنبال پاسخ به سوالاتی مانند این است: کدام کلمات به صورت هماهنگ و پرتکرار استفاده میشوند؟ کدام روایتها برجسته و کدام یک به حاشیه رانده میشوند؟ چه منابعی این گفتمان را تقویت میکنند؟
با انجام این تحلیل، میتوان نقشه راه یک عملیات روانی را ترسیم کرد و فهمید که چگونه یک جریان فکری خاص برای تأثیرگذاری بر «افکار عمومی» مهندسی میشود. این درک عمیق، اولین و مهمترین گام برای حفظ آگاهی و تابآوری جامعه در برابر جنگ شناختی است.
جلوگیری از جنگ شناختی (Cognitive warfare):
شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که کسی و یا قدرتی جلوی این جنگ را بگیرد. برخلاف دیگر انواع جنگها هنوز برای دو نوع جنگ یعنی جنگ نرم و جنگ شناختی که زائیده پیشرفتهتری از جنگ نرم است قانون منعی وضع نشده است.
کسی به کمک یک جامعه درگیر جنگ شناختی نمیآید. مگر اینکه خود جامعه با استفاده از چند سلاح پیشگیرانه و مقابله ای یعنی: ارتقای هوش اجتماعی و آگاه کردن جامعهای که مورد اصابت گلوله های جنگ شناختی قرار گرفتهاند از این میدان پیروز خارج شوند.
چند نکته درمورد جنگ شناختی سایبری :
جنگ چه زمانی شروع می شود؟
هیچکس نمیتواند بگوید این جنگ چه زمانی رخ میدهد. برخلاف دیگر انواع جنگها شما وقتی از جنگ شناختی مطلع میشوید که آسیب فراوانی از آن دیدهاید.
به عنوان مثال تحرکات سایبری که به تدریج رو به تندتر شدن و شفافتر شدن میروند. ابتدا افراد را وارد یک جریان فکری کرده و سپس سعی میکنند با تشویق و امتیازدهی آنها را به سوی تیم دشمن جذب کنند. برای دشمن چه چیزی از این بهتر که جامعه رقیب طرفدار او شود؟
آسیب دیدههای جنگ شناختی:
یکی از پیچیدهترین جنبههای جنگ شناختی، ماهیت نامرئی آسیبهای آن است. برخلاف جنگهای فیزیکی، در اینجا زخمها بر روان و ادراک فردی و جمعی وارد میشوند. تأثیرات این عملیاتها اغلب به صورت مستقیم احساس نمیشود.
هدف اصلی، نه تغییر کامل عقیده، بلکه کاشت بذر تردید و عادیسازی بیاعتمادی است. یک فرد تحت تأثیر این فرآیند، لزوماً به «تیم دشمن» ملحق نمیشود، بلکه ممکن است به تدریج اعتماد خود را به تمام منابع اطلاعاتی از دست بدهد و در یک حالت سردرگمی و بدبینی دائمی قرار گیرد. در این حالت، فرد ممکن است ناخودآگاه به بازنشر اطلاعاتی بپردازد که به فرسایش اعتماد عمومی کمک میکند، بدون اینکه نیت مخربی داشته باشد.
گستردگی و مقیاس تأثیرگذاری
در تحلیل جنگ شناختی، سوال «چند نفر تحت تأثیر قرار میگیرند؟» اغلب گمراهکننده است. تحقیقات در علوم اجتماعی محاسباتی نشان میدهد که اثربخشی این عملیاتها نه با تعداد مطلق افرادی که عقیدهشان کاملاً تغییر میکند، بلکه با دو عامل کلیدی دیگر سنجیده میشود: آسیبپذیری شناختی و اثرات شبکهای.
۱. آسیبپذیری شناختی (Cognitive Vulnerability): تمام افراد به یک اندازه در معرض تأثیرپذیری نیستند. پدیدههای روانشناختی مانند «سوگیری تأیید» (Confirmation Bias) – یعنی تمایل ما به پذیرش اطلاعاتی که باورهای قبلیمان را تأیید میکند – نقش مهمی ایفا میکنند. افراد حاضر در «اتاقهای اکو یا پژواک» (Echo Chambers)، به طور طبیعی آمادگی بیشتری برای پذیرش و بازنشر روایتهایی دارند که با جهانبینی آنها همسو باشد، فارغ از صحت و سقم آن.
۲. اثرات شبکهای (Network Effects): هدف یک عملیات روانی لزوماً قانع کردن تک تک افراد جامعه نیست. هدف، رسیدن به یک «نقطه اوج» یا «نقطه بحرانی» (Tipping Point) است. زمانی که یک روایت توسط درصد مشخصی از یک شبکه اجتماعی پذیرفته و بازنشر شود، میتواند یک «آبشار اطلاعاتی» (Information Cascade) را به راه بیندازد؛ پدیدهای که در آن، سایر افراد محتوا را نه به دلیل صحتسنجی، بلکه صرفاً به دلیل مشاهده محبوبیت و بازنشر گسترده آن، به اشتراک میگذارند.
بنابراین، یک عملیات موفق ممکن است تنها به دنبال تأثیرگذاری عمیق بر یک اقلیت فعال (مثلاً ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت آنلاین) باشد تا بتواند به صورت مؤثر، گفتمان عمومی را قطبی کرده، بیاعتمادی را نهادینه کند و توانایی جامعه برای رسیدن به اجماع را مختل سازد. آسیب اصلی، نه در تعداد افرادی که «تغییر عقیده» میدهند، بلکه در ایجاد اختلال در کل اکوسیستم اطلاعاتی نهفته است.
نشانه های هدف در جنگ شناختی:
نخبگان، جامعه، اعتقادات و نگرش های مثبت نسبت به کشور همگی نشانه های اصلی برای اصابت گلوله های دشمن هستند. در واقع ادراک را از افراد میگیرند و آنها را دست آویز خود برای رسیدن به هدف میکنند، بدون اینکه خود وارد میدان شوند. بنابراین جامعه از جنگ و تبعات آن در رنج است اما همچنان با توجه به اینکه در حال مدیریت شدن از سوی دشمن است خود را از درون از بین میبرد.
درک دینامیک پیچیده جنگ شناختی، نیازمند تحلیل هوشمندانه گفتگوهای عمومی است که در شبکههای اجتماعی شکل میگیرند.
پلتفرم دیتاک با تحلیل دادههای پابلیک در مقیاس کلان، به پژوهشگران، تحلیلگران و سازمانها کمک میکند تا به درک عمیقتری از افکار عمومی دست یابند، روایتهای اصلی را شناسایی کرده و استراتژیهای ارتباطی خود را بر پایه شواهد واقعی تدوین کنند. هدف، تبدیل هیاهوی اطلاعات به یک بینش قابل فهم و استراتژیک است. برای آشنایی با راهکارهای دیتاک در زمینه تحلیلهای کلان اجتماعی و افکارسنجی، با کارشناسان ما تماس بگیرید.
مطالعه بیشتر:



بسیار عالی بود.
عه وا!